سیره تربیتی پیامبر اعظم باکودکان و نوجوانان(1)
مقدمه [احمد علی نوری]
انسان موجودی است اجتماعی ودارای نیاز های اساسی و این نیازهای انسان باید تامین شود که اگر نیازهای اساسی انسان از قبیل محبت، تامین امنیت، احترام وتکریم، تامین گردد انسان از نظر روحی وروانی سالم ودارای اعتماد به نفس و برای جامعه مفید خواهد بود در صورتیکه اگر این نیازها تامین نگردد خصوصاً در مورد کودکان عوارض زیانباری بدنبال خواهد داشت و می بینیم که پیامبر اسلام و سایر معصومین (ع) به این نکته توحه اساسی داشته است پیامبر گرامی اسلام همیشه باکودگان محبت می کرد و به آنان احترام می گذاشت و آنهارا درابراز عقاید آزاد می گذاشت و هیچ وقت با آنها باخشونت رفتار نمی کرد و برای آنها اسامی خوب انتخاب می کرد، پس برای جلوگیری از عوارض زیان بار، این مسائل را باید رعایت کرد خصوصا در مورد کودکان واین حق کودک است که مورد محبت و احترام قرار گیرند و با خشونت با آنها رفتار نگردد. دراین مقاله به طور اختصار به این مسائل می پردازیم.
1- محبّت
یکی از اساسی ترین نیازانسان پس ازنیازهای زیستی مثل آب وغذا و...نیاز به محبت است اگر این نیاز انسان برآورده شود، کودک تا اندازه زیاد در مقابل نیازهای زسیتی پایداری کرده و آنرا تحت تاثیر خویش قرار خواهد داد، نیاز به محبت در بعضی حیوانات نیز مشاهده شده اگر چند این نیاز در انسان زیاد لازم و ضروری است که خانواده به این نیاز کودک توجه ویژه داشته باشند اگر خانواده ها این نیاز کودک را ارضاکند،موحب آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتماد بنفس، اعتماد به والدین وحتی سلامت جسمی او می شود، اگر این نیاز نوجوان و کودک ارضا نشود موجب فروپاشی روحی و روانی،بی اعتمادی او به خود و دیگران باعث احساس عجز و حقارت، بیماری جسمی و روانی متعدد و انحرافات اجتماعی زیادی خواهد شد 1
سیره عملی پیامبر و معصومین (ع)نشان می دهد که توجه ویژه به این اصل نموده است پیامبر اکرم (ص) به فرزندان خود فاطمه، ابراهیم، نواده های خویش، کودکان اصحاب ومسلمانان و حتی کودکان غیرمسلمان محبت داشت و دیگران را نیز به آن سفارش می کرد این عباس می گوید:«دخلت عائشه علی رسول الله (ص) و هو یقبل فاطمه (س) فقالت له اتحبها یارسول الله ؟قال: اما والله لو علمت حبی لها لازددت لها حبا؛ عایشه نزد رسول خدا رفت در حالی که پیامبر (ص)فاطمه (س)را می بوسید عایشه عرض کرد یارسول الله :او را دوست می دارید؟پیامبر (ص)فرمود: آگاه باش به خدا سوگند اگر تو ازمقداری که من او را دوست دارم آگاه بودی بر محبت خود بر او می افزودی 2
نمونهی دیگر رفتار محبت آمیز پیامبر گرامی اسلام با علی ابن ابی الطالب است که به دلیل مشکلات اقتصادی ابوالطالب تحت سرپرستی آن حضرت قرار داشت چگونگی این رفتار در بیان حضرت علی (ع)نمایان است پیامبر مرا در کودکی بردامان خود می نشاند و به سینه خود می چسپاند و در بستر خویش می خواباند بدنش را به بدن من تماس می داد و بوی خویش را به مشام من می رساند
ابوهریره می گوید : رایت النبی (ص)یمص لعاب الحسن و الحسین (ع)و هو علی المنبر کما یمص الرجل الثمره ؛ پیامبراکرم را بر منبر دیدم مانند کسی که میوه ای را می مکد آب دهان حسن (ع)و حسین (ع)را می مکید 3
همچنین روزی پیامبر حسن و حسین (ع)را می بوسید اقرع بن حابس عرض کرد : من ده فرزند دارم که هیچ کدام را نبوسیده ام پیامبر فرمود : چه کنم که رحمت خدا را از قلب تو برده است این گونه ابراز محبت پیامبر به حسن و حسین و فاطمه زهرا (س)نشان می دهدکه محبت کردن به کودک حق آنهااست باید به آن ها محبت کرد واین نیاز طبیعی آن ها را بر آورده کرد اگر کودک از والدین خود محبت نبیند به جای دیگر برای جبران این کمبود پنامی برد اگر کودک محبت نبیند دچار افسردگی روحی و روانی می شود دچار انحرافات اجتماعی می گردد پس باید به کودک محبت کرد اگر درذهن خواننده این سوال پیش آید که آیا محبت به حسن و حسین (ع)و قاطمه(س)ناظر بر اصل تربیتی «محبت ورزی به کودک به طور عام»است یا انیکه این سیره ها و اظهار محبت ها در مقام هدایت مردم به امامت آنها و فراخواندن مردم به اصل محبت اهلبیت (ع)بوده ؟می توان گفت سه احتمال است
1 – این سیرها ناظر به اصل تربیتی عام و ظیفه پدر ومربی است.
2 – این سیرها در صدد هدایت امت است و تنها بر شان و منزلت الهی ائمه (ع)و اهلبیت تاکید دارد
3- این گونه رفتار از رسول خدا هم نوعی ادای وظیفه عمومی نسبت به کودک و هم تاکید بر اظهار محبت به فاطمه (س)امام حسن وامام حسین (ع)نزد دیگران برای نشان دادن راه هدایت است و راهنمای مردم به محبت وعلاقه به اهلبیت (ع) 4
برای تقویت احتمال سوم به رفتار محبت آمیز پیامبر با دیگر کودکان و بچه های اصحاب که گویای وظیفه عمومی پدر و مادر به نوجوانان و کودکان است اشاره می گردد اسامه می گوید : «کان النبی (ص)لیاخذنی و یقعدنی علی فخذه و یقعدالحسن علی الاخری ثم یضمنا ثم یقول : اللهم ارحمها فانی ارحمهما ؛پیامبر خدا مرا بر یک زانوی خود می نشاند و حسن را بر زانوی دیگر و مارا به هم می فشرد و می گفت : خدایا بر این دو رحم کن که من برآنها ترحم کردم» 5 مالک می گوید:«کان رسول الله یزور النصار فیسلم علی جییانهم و یمسخ روسهم و یدعو لهم ؛پیامبر گرامی به دیدار انصار می رفت و بر کودکان آنها سلام می کرد و دست بر سر آنها می کشید و برای آنها دعا می کرد» پس ابراز محبت پیامبر اختصاص به حسن و حسین و فاطمه نداشت است تا انیکه بگویم برای راهنمای امت و هدایت آنها به شان و منزلت آنها بوده است هر چند بخشی از این محبت ها و یاکیفیت و شدت ابراز آن در جلو مردم امکان دارد برای ارشاد و راهنمای بوده باشد، ولی این مسلم است که این رفتار پیامبر با کودکان و نوجوانان برای برطرف کردن نیاز های طبیعی آنها بوده و این را وظیفه خود می دانسته که نسبت به کودکان و نوجوانان محبت کند پس ما هم با الگو قرار دادن آن حضرت این حق کودکان را ادا نمائیم
پانوشت ها
1- حسینی زاده، سیدعلی، سیره تربیتی پیامبر و اهلبیت ج1ص82.
2- مجلسی،بحارالانوارج43 ص5 .
3- بخاری الصحیح ج7ص76 .
4- طبرسی، مکارم الاخلاق ص231.
5- حسینی زاده، سیدعلی، همان، ص85.
(تجلی حق و حقیقت درسایه وحدت)
رحمت الله احمدی
ستاره ای بدر خشید وماه مجلس شد دل رمیده مارا انیس ومونس شد
ابرهای تیره وتار جاهلیت ،سراسر شبه جزیره عربستان را فرا گرفته بود ؛کردارهای زشت وناروا،کارزار های خونین ،یغماگری،فرزندکشی؛هرگونه فضائل اخلاقی را ازمیان برده ، وجامعه عرب درسراشیبی بدبختی عجیبی قرارگرفته بود فاصله مرگ وزندگی آنان بیش از حد کوتاه شده بود. در این هنگام ستاره صبح سعادت دمید و محیط تاریک عربستان ، بامیلا د رسول گرامی اسلا م (ص)روشن شد واز این راه مقدمات وسعادت یک ملت عقب افتاده پی ریزی گردید طنولی نکشید که شعاع این نور سراسر جهان را روشن ساخت واساس یک تمدن انسانی ،درتمام نقاط جهان پایه گزاری گردید .
تمدن اسلام باشعار اخوت وبرادری وحدت ویگانگی تهداب آن گزاشته شد، ودین اسلام به عنوان آخرین وکاملترین دین برجهان بشریت عرضه شد ،اما متاسفانه بعد ازرحلت پیامبر گرامی اسلام به زود ترین وقت دین الهی مورد تاخت وتاز خودخواهی ها وغرض ورزی ها قرار گرفت ، وتار وپود جاهلیت نیز کاملا از بین نرفته بود. وریشه های جاهلیت همچنان باقی مانده بود، وبارحلت پیامبر جان دوباره گرفت وبا عوا مل چون خود خواهی و غیر اینها دست به دست هم داد وچهره نورانی اسلام مکدرشد ومتاسفانه درمرور زمان به علت پنهان شدن بعضی ازحقایق اسلام ،قرائت ها وتفسیر های مختلف از اسلام شد ، در نتیجه مذاهب وفرقه های زیادی به وجود آمد واین تعدد مذاهب سبب تفرقه وگاهاً اختلافات شدید میان مسلمانان شده واز صدر اسلام تا کنون شاهد ماجراهای زیادی هستیم که عوامل چون تعصب مذهبی وفرقه گرائی نقش اول را در به وجود آوردن آنها دارد و امروزه نیز ما عملاً می بینیم که در جهان امروز ، در کشور مثل پاکستان یا افغانستان تعصب مذهبی چه مشکلاتی را در بین جامعه اسلامی به وجود آورده است .
در حالیکه همه مسلمان هستند و پیرو یک مکتب و یک پیامبر و کتاب آسمانی اما این همه اختلاف و تشتت چرا.........؟
امروزه هرچه مسلمانان به سوی آینده پیش می روند ، به این نکته بیش تر می رسند که وحدت مسلمانان در مرحله اول باعث نجات خود مسلمانان است ، و در ثانی باعث حفظ اسلام از دستبرد دشمنان است . دراینکه نفس کلمه وحدت امر مطلوبی است ، هیچ شک ندارد و اصلا واژه وحدت یک امر پسندیده عقلایی وبشری است . یعنی همه انسانها وحدت را مایه خوشبختی وسعادت بشر می دانند از این روست که امروزه در جهان دهکده واحد جهانی مطرح می شود ، واروپای مدرن امروزه در تلاش است تا به یک اروپا ی واحد ویک پارچه تبدیل شود . با واحد نمودن پول ، برداشتن قیود مرزی و سیاستهای اقتصادی مشترک وغیر اینها عملا در راه یک پارچه سازی ملتهای شان قدم برداشته اند . چرا این کار را می کنند ؟ چون به اهمیت وحدت پی برده اند و فهمیده اند که در سایه وحدت قدرت وعظمت دارند.
امروزه مسلمانان جهان نیز به این نکته رسیده اند که در سایه وحدت عزت وعظمت دارند. لذا در تلاش اند که به گونه ای وحدت بین مسلمانان به وجود آید وبه همین مناسبت از دوازدهم ربیع الاول که روز میلاد پیامبر بنا بر نظر اهل سنت است ، تا هفده هم ربیع الاول که روز میلاد پیامبر بنا بر نظر اهل تشیع است ، را هفته وحدت نامیده اند و دراین هفته زمینه گفتگو و بحث برای تقریب مذاهب اسلامی را به وجود آورده اند ، با توجه به اینکه نفس کلمه وحدت هم از دیدگاه بشری وهم از دیدگاه اسلامی امر مطلوب وپسندیده است ، باز هم تعدادی از مسلمانان تندرو هستند که مخالف وحدت هستند این گروه مخالف وحدت هم در بین شیعیان و هم در بین اهل سنت طرفدارانی دارد چرا اینها با وحدت مخالف هستند؟ در برسی سخنان واحوالات این دسته از مسلمانان وقتی می نگریم می بینیم که اینها از دو چیز نگرانند و یا به عبارت دیگر اینها می گویند : پذیرفتن وحدت دو لازمه دارد .
1 - وقتی وحدت را بپذیریم لازمه اش این است که ما حقایق را پنهان کنیم ودر مقابل خیلی از چیزها سکوت کنیم . مثلاً دیگر نگویم که عمر در حق فاطمه زهرا (س) چه ظلمها کرد ویا ابوبکر حق حضرت علی (ع) را غصب کرد.
2- کوتاه آمدن در مواضع مذهبی است ، یعنی ما بعد از پذیرفتن وحدت باید عدالت صحابه را نیز بپذیریم با اینکه تا کنون قبول نداشتیم یا اینکه تا حالا می گفتیم اصول اعتقادی ما پنج تا است اما بعد از پذیرفتن وحدت بگویم سه تا است و این یعنی قربانی کردن مذهب در راه وحدت . در مقابل این دسته از مسلمانان می توان گفت که اینها پیام حقیقی وحدت را درک نکرده اند، چون وحدت حقیقی هیچ منافاتی باگفتن حقایق ومواضع مذهبی ما ندارد . پیام وحدت چیست؟
پیام وحدت دعوت مسلمانان به مناظره وبحث به صورت منطقی واستدلالی است، یعنی وحدت به ما می گوید که همه سخنان خودرا بگو وحقایق را آشکار ساز واز هیچ موضع مذهبی خود نیز نگذر اما همه این ها را با استدلال ودلیل منطقی وبه صورت تدریجی بیان کن ، نه اینکه حرف آخر را در همان ابتدای کار بگوید. چون این کار نه تنها به وحدت نمی گراید بلکه باعث اختلافات بیشتر می شود پس ما می توانیم در سایه وحدت به دو امر برسیم : 1- به قدرت وعظمت . 2- به حقایق اسلام . زیرا آنچه که در پرتو وحدت مطرح می شود ، این است . که باید مسائل اختلافی را کنار گذاشته وبه مشترکات توجه کنیم واز مشترکات آنچه درمرحله اول قابل توجه است. 1- قران کریم وحی الهی است. 2- سخنان عظیم الشأن پیامبر گرامی اسلام (ص)می باشد. وقتی ما به این دو امر بادقت واستدلال عقلی ومنطقی بنگریم واز آنها استفاده کنیم حقایق آشکار خواهد شد . درپذیرفتن وحدت نه تنها حقایق پنهان نمی شود . بلکه حقایقی که تا حالا پنهان بود ، روشن می شود. ومواضع حقه مذهبی ما نیز تثبیت خواهد شد . زیرا حقیقت وجوهره مکتب تشیع درکلام وحی وسخنان پیامبر گرامی اسلام است. اگر این دو امر به دقت ومنصفانه مورد ارزیابی قرار گیرد، حقیقت اسلام که همان تشیع راستین باشد ، آشکار خواهد شد واین ، یعنی تجلی حق وحقیقت در سایه وحدت. پس وحدت هیچ ملازمه ای باپنهان شدن حقایق وکوتاه آمدن از مواضع مذهبی ندارد بلکه در وحدت می توانیم حقایق اسلام را روشن نموده ومواضع مذهبی را تثبیت نمائیم. امیدوارم که همه مسلمانان پیام واقعی وحدت را درک کنند ویک امت واحد اسلامی داشته باشیم.
عبدالعلی حسنی
مقدمه
ضرورت دولت در اسلام ازموضوعات مهم واساسی است که بررسی آن موضوع مقاله پیش رو را تشکیل می دهد.دین اسلام بعنوان آخرین دین آسمانی دربردارنده قوانین ومقرراتی است که برای هدایت بشرازسوی خدای متعال برپیامبرگرامی اسلام حضرت محمد(ص) فرستاده شده است، ازآنجای که خداوند خالق انسانها است وعالم برهمه چیزمی باشد وتمام ابعاد وجودی اورا می داند لذا بهتر مصالح اورا تشخیص می دهد لذا قانونی که ازسوی خداآمده کامل ترین وجامعترین قوانینی است که سعادت دنیا آخرت انسان راتضمین می کند.
اما وجودقانون به تنهای نمی تواند زندگی انسان راسروسامان دهد وسعادت اوراتضمین نماید بلکه درکنارقانون باید نهادی وجودداشته باشد که آن قوانین را عملیاتی واجرای سازد، درآنصورت است که قانون می تواندتاثیر گذار باشد.نهادیا سازمانی که وظیفه اجرای قانون واداره امور جامعه را بعهده دارد دولت نامیده می شود وازضرورت های زندگی بشر بشمار می رود وبدون وجود وجوددولت وحکومت،جامعه انسانی دچارهرج ومرج گشته وراه زوال ونابودی راخواهد پیمود.
دین اسلام همان قانون جهت دهنده زندگی انسانها می باشد ودرکنار آن وجوددولت اسلامی نیز ضروری است ، مابرآنیم که ضرورت تشکیل دولت در اسلام را مورد برسی قراردهیم تابا ضرورت وزوایای دولت در اسلام آشناشویم. در این مقاله موضوعات ذیل مورد بحث وبررسی قرار می گیرد : ضرورت دولت ،پیشینه دولت در اسلام وضرورت دولت در اسلام.
U با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. اگر ممکن است در ابتدا تعریفی از «جهانی شدن» ارائه نموده و تفاوت آن را با «جهانی سازی» برای ما بیان نمائید.
? دکتر بینش: بنده تشکر می کنم از اینکه تلاش فرهنگی انجام می دهید .... بحث جهانی شدن مبنایی است که در ادیانی همچون مسیحیت وغیره وجود دارد. ادیان همگی بدنبال جهانی شدن هستند. اما به صورت مشخصتر بحث از جهانی شدن توسط هگل شروع شدهاست. به نظر او دنیا کوچکتر وکوچکتر بود و در نهایت همه به طرف غرب کشیده می شوند. نظریه های جدیدی که مطرح میشوند نیز به مطلب اشاره دارند اما با این تفاوت که در نظریه هگل تفکر به جایی میرسد که انسانها از تفکر بینیازمی شوند. ازهمین نظریه در دهههای اخیر نویسندگانی چون فوکویاما (نویسنده کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان) و هانتینگتون استفاده کردهاند، لذا نظرشان این است که با فروپاشی شوروی تفکر لیبرالی آخرین تفکر و جهانیترین تفکر است، و انسانی که ایدههای غربی دارد بالاترین انسان است و با همین تفکر میتوان جهان را هدایت کرد. در کل باید بگویم دیدگاه جهانی شدن، هرچند رابطه با ادیان دارند اما تفکر آن سکولار است و انسان را عامل پخش کننده آن میداند.
جهانی سازی، بیشتر تفکری است که در غربِ بعد از فروپاشی شوروی به وجود آمد. تفکر غربیها ایناست که وقتی ایدهی «جهانی شدن» کامل است، چرا پخش نکنیم و گسترش ندهیم. اولین حرف شان ایناست که هدف ما دموکراتیک کردن جهان است؛ یعنی یکی از اصلی ترین تفکر آنها انسان گرایی است که بر اساس چنین نگرشی به دموکراسی سازی و حاکم نمودن انسان بر سرنوشتاش، مهمترین دغدغة آنها به شمار میآید. لذا ما باید این واقعیت را بپذیریم که آنان به قصد اجرا قدم گذاشته اند. البته بحث اقتصادی و تأثیر جهانی سازی بر توانمندیهای اقتصادی غرب را، نباید از نظر دور داشت؛ چون وقتی اقتصاد تأمین و ظرفیتهایی اقتصادی افزایش یافت، بقیه نیز به دنبال آنها حرکت میکند.
دانشمندی بنام لیپسیت بر این نظر است که رفاه اقتصادی اگر در جامعه پیاده شد سیاست وفرهنگ خود به خود فعال می شود. غرب با این تفکر، درپی جهانی سازی هرچند که جهانی شدن یک سیرتاریخی است و جهانی سازی، اکنون به سردمداری آمریکا دنبال میشود.
U نسل فردا: با توجه به تعریفی که از جهانی شدن داشتید، بفرمائید که این پدیده چه «فرصتها» و «تهدیدهائی» را به دنبال دارد؟
? دکتر بینش: در مورد فرصت ها و تهدید ها باید گفت که غربی ها به دنبال این فرصت بودند که اگر بتوانند اقتصاد را پایه ریزی نمایند، در آنصورت می توانند کل جهان را به یک فرصت تبدیل نمایند. از همین روی اکنون میبینیم که شاهراه اقتصادی بدست آنها است و از طرفی نیازمندیهای آنها به مواد اولیه و انرژی، باعث تجاوز به کشورهای شرقی شده و بدنبال آن هستند که چگونه این فرصتها را بدست بیاوریم و از آن استفاده کنیم. اما این فرصتهایی را که مطرح می کردند، عملا بعد از فروپاشی شوروی به خواب و خیال تبدیل شد، زیرا شقههای هویتی و ملیتی بیشتر شد. حتی در خود اروپا مثل ایرلند و سیاهپوستان در انگلیس و آمریکا و همین طور کبک کانادا و مهاجرین در فرانسه، تفاوتهای نژادی، آبستن حوادثی بسیاری گردید. لذاست که میبینیم تفکر یکسان سازی در عمل قابل پیاده شدن نیست و این نظریه با شکست مواجه گریده و هویت خواهی باعث از بین بردن این انسجام شده است. همچنین می بینیم که آمریکا با تهدید بسیارشدید در درون خودش روبرو می شود. پس تهدید ها شدید تراست وخود همین، زمینه ساز یکنوع تهدید است و فرصت سازی هم است و دیگربحث از دهکده جهانی نیست بلکه گفته می شود که جهان همچون ویترین یک فروشگاه است که همه چیز درآن یافت می شود اما ضمن اینکه فرصت است تهدید هم است.
U نسل فردا: جایگاه رسانه ها در پدیدة جهانی شدن کدام است؟ و به نظر شما رسانه های جهان اسلام از قابلیت های لازم برای معرفی شخصیت پیامبر اعظم«ص» برخوردارند؟!
? دکتر بینش: رسانه هایی که در غرب وجود دارد بیشترشان در اختیار صهیونیستها است؛ مسلمانان باید دقت کنند زیرا تاثیر گذاری آنها ضعیف است. البته این استعدادها بالقوه در دست مسلمانان وجوددارد ولی بالفعل و درحال حاضر در کشور های اسلامی آمار در این زمینه یک رقمی است و کمتر به دورقمی میرسد. ارقام و صحبت های شعاری دردنیا وجود ندارد چون کار تحقیق یک جنبه اش نقد است که متأسفانه در کشورهای اسلامی این کار راه نیافته است و تفسیر ما از نقد همان زورگیری است.
کشور های اسلامی اگر در مسئله تحقیقات بیشتر توجه کنند، میتوانند فرصتهای خوبی را بدست آورند و زمینه های فعالیت های علمی همچون بهداشت را فراهم کنند. کشور های اسلامی باید به صورت جمعی و هماهنگ عمل کنند؛ حتی کسانیکه در غرب زندگی میکنند و از تکنولوژی غرب برخوردار اند، می توانند زمینهی استفاده و بهرهگیری از تکنولوژی های جدید را فراهم کنند. البته از آنجاکه اداره کشورهای اسلامی، متاسفانه به صورت استبدادی است، این، خود، تهدیدی در این راستا به حساب می آید زیرا انسانهای متخصص باید امنیت داشته باشند و بدیهی که در کشورهای فاقد امنیت، استفاده از تکنولوژی و رسانه ها هم بی معنا خواهد بود. من فکر میکنم، حوزهها رسالت بسیار مهمی به عهده دارند چون از این توان برخوردارند که باور های مردم را بر مبنای دین شکل بدهند و در مرحلة بعد و اساسی باورهای آنها را به عمل بکشانند.
U نسل فردا: اگر بنا باشد «استراتژی معرفی پیامبر(ص)» در دستور کار رسانه های کشورهای اسلامی قرار بگیرد، و شما نیز در تدوین آن نقشی داشته باشید، به کدام ویژگیهای ایشان بیشتر توجه می نمائید؟
? دکتر بینش: اسلامی که پیامبر معرفی کرد با اسلامی که فعلا وجود دارد کاملا متفاوت است و برای اینکه با اسلام واقعی و آنچه را که پیامبر گفته بود آشنا شویم، باید به سیرهی پیامبر بر گردیدیم چون پیامبر هم اصول را بیان کرد و هم راهکار عملی شدن آنها را . اصولی که پیامبر وضع کرد ما از آنها عدول کرده ایم. پیامبر فرمود که من دوچیز گرانبها در میان شما بر جای می گذارم کتاب و عترت که شما باید به آنها چنگ بزنید. اعتقاد ما این است که پیامبر رحمت للعالمین است ولی مسلمانان کوتاهی کردند و از اصول اساسی اسلام عدول کردند. این اشتباه است که بخش عمدهی کار را به عهده غرب می اندازیم درحالیکه کوتاهی از خود مااست. پیامبر«ص» به علم و عدالت خیلی ارزش قائل بود اما جهان اسلام و مسلمانان هستند که مشکل ایجاد کردهاند وبه آنچه که باید عمل می کردند عمل نکردند.
واقعا من فکر می کنم جهان اسلام و علمای اسلام باید به این نتیجه برسند، هر چند مشکل از بیرون هم است ولکن باید مسلمانان متوجه باشند که وقتی مسئله عدالت مطرح می شود آنهائیکه کاملا دنیا پرست است با آن مخالف خواهند بود.
حتی اهل سنت می گوید میراث پیامبر میراث فکری و فرهنگی است و باید به حبل الله چنگ بزنیم و راه پیامبر را بازنگری کنیم. باید به یک نکته دیگر اشاره کنم و آن اینکه ما از بعضی روشنفکران هم ضربه می خوریم بخصوص آنهائیکه غرب زده شدهاند. ما زمانی می توانیم به درستی پیامبر اعظم«ص» را معرفی و از ایشان دفاع نمائیم که از کارهای عوام پسند اجتناب نموده و فعالیتهای تحقیقی مبتنی بر تفکر و اندیشه را پیگیری نمائیم. خطر امروزی خطر استراتژیکی است، و طبیعی است که دفع چنین خطهائی مطالعات تحقیقی می طلبد. اگر من چنین توفیقی پیداکنم به دو عامل اساسی «اتحاد مسلمین» و «پژوهشهای علمی» تأکید خواهم کرد.
U نسل فردا: باتوجه به اینکه شما به عنوان فعال فرهنگی تا حدودی از ظرفیتها و توانمندیهای کشور اطلاع دارید؛ اندیشمندان افغانستان، چگونه و تا چه اندازه می توانند به معرفی شخصیت پیامبر اعظم«ص» در مقیاس جهانی، بپردازند؟!
? دکتر بینش: بلی، میدانید که ما در کشور خود بحران شدیدی را سپری کردهایم و هنوز هم پس لرزههای آنرا احساس میکنیم. لذا، طیبعتاً فکر افغانستان و علماء آب دیده شده و در بسیاری از زمینهها بخصوص اتحاد مسلمین میتوانند پیشنهاد بدهند. از طرفی افغانستان خود می تواند میزبان بسیاری از جلساتی باشد که در آن نحوة مقاومت مردم ما تبیین و برای دیگر مسلمانان الگوسازی شود. من فکر می کنم جهان اسلام، بیش از هر زمان دیگری به همدلی نیاز دارد. این امر در کشور ما نیز لازم است. همه باید به نحوی تلاش کنند. چه بهتر است دوستان جاهل نیز به خود بیایند. مردم ما با تمام جفاکاری هائی که شده بازهم می خواهند برادر گونه و اسلامی زندگی کنند. توجه به مناسک مذهبی نظیر دعای کمیل و ... بیش از گذشته در میان مردم به چشم میآید.
شرایط جدید کشور فرصت جدیدی را در برابر ما قرار میدهد. در گذشته فضای گفتگو در میان رهبران و دستاندرکاران مسایل کشور وجود نداشت. یا آگاهانه و یا نا آگاهانه. ولی اکنون شرایط تا حدودی تغییر کرده و به جای حذف، از همپذیری سخن به میان میآید. دیگر مثل زمان طالبان نیست که در آن وقت، مسیحیت اعلام کردهبود هزینة تبلیغاتی ما با شکل گیری گفتمان حذف رقیب دینی با انگارههای دینی، کاهش یافته است.
در این شرایط جدید ما باید به دنبال زندگی مسالمت آمیز باشیم البته مشروط به اینکه به مقدسات ما توهین نگردد. پیامبر اعظم«ص» به عنوان الگوی کامل برای انسان، این حق را به گردن همهی ما و شما دارد که به درستی معرفی شود.
U نسل فردا:از اینکه وقت خویش را در اختیار ما قرار دادید باز هم تشکر می کنیم.
? دکتر بینش: من هم از شما تشکر میکنم و امیدوارم در کارهای تان موفق باشید.
در سال اتحاد اسلامی و انسجام اسلامی با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری امروزه هرچه بشتر از هر زمانی لازم و ضروری است که مسلمانان در امر اتحاد و همدلی توجه نموده و جهان اسلام را از شر اجانب نجات دهند. از اینرو توجه به سخن پیامبر عالی قد ر اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) و دو امانت گرانبهای او (قرآن و عترت) ما را در امر اتحاد و همدلی یاری خواهند رساند. قرآن و روایات برای تحقق استراتژی اتحاد، انسجام و امت واحد راهکارهای متعدد و مختلف زیر را یاد آور شده است.
یگی از اصول اساسی و مهمی که جهان اسلام را به اتحاد و انسجام نزدیک و از آن امت واحد بوجود می آورد تمسک به ریسمان الهی است که با چنگ زدن و محکم گرفتن حبل الله، «با هم» بودن و با هم دستور الهی اجرا کردن و پراکنده اجرا نکردن را به خوبی برای مسلمانان آموزش می دهد, چنانکه می فرماید: «وأعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»[i] همگی بوسیله حبل خدا خویشتن را حفظ کنید و متفرق نشوید؛